webfaqt.com
German | Persian | English
 
    Tehran - Iran صفحه اول   مقالات   وبلاگ    
 
تولید محتوا، نگارش و ترجمه
کلیه متون، نقد و بررسی

انگلیسی | فارسی | آلمانی

۰۹۱۰-۹۷۵۹۸۶۹




اجرا و آموزش خصوصی موسیقی

تدریس خصوصی موسیقی، نوازندگی گیتار پاپ و الکتریک

برای کسب اطلاعات بیشتر و هماهنگی برای ثبت نام و رزرو جلسات تماس بگیرید


۰۹۳۲-۹۲۸۵۳۵۲





درخواست مشاوره / مصاحبه / مقاله

شما بازدید کننده گرامی، چنانچه مایلید از مشاوره‌های تابان خواجه‌نصیری در زمینه‌های بازاریابی، بازاریابی اینترنتی و بازاریابی رسانه‌های اجتماعی استفاده کنید جهت تعیین وقت ملاقات برای مشاوره / مصاحبه / هماهنگی‌های بیشتر برای نگارش مقاله یا ترجمه متون تخصصی، شرکت در همایش یا طرح سوالات و نظرات خود می‌توانید فرم زیر را تکمیل و ارسال کنید. اطلاعات بیشتر بلافاصله برایتان ارسال می‌شود.  

نام و نام خانوادگی شما :        


پست الکترونیک شما:

مشاوره، مصاحبه یا مقاله در زمینه ی ...

كدي را كه در تصوير ملاحظه مي‌كنيد با دقت وارد نماييد
(دقت كنيد كه گزينه پذيرش كوكي در مرورگر شما از قبل فعال باشد)

Code Image - Please contact webmaster if you have problems seeing this image code Load New Code
Powered by Web Wiz CAPTCHA version 2.01
Copyright ©2005-2006 Web Wiz Guide



مجموعه مقالات




Click Here 
to Read 
Taban Khajeh Nassiri's 
Articles in English

آنچه در اينجا آرشیو شده گزيده ای است از مطالب و مقالاتی که طی بیست سال گذشته برای خبرنامه های سایت و یا نشریات مختلف نوشته ام. برخی از اين مطالب اگرچه قدیمی شده‌اند اما هنوز خواننده دارند و به همین خاطر آنها را از روی سایت برنداشتم. برای دريافت مطالب و مقالات جدید عضو خبرنامه هایم شوید. برای عضویت رایگان کافی ست، از طریق فرم های تماس با ما تماس بگیرید و موضوعات مورد علاقه خود را و کاری که به آن مشغول هستید را بنویسید. نام و نام خانوادگی خود را بنویسید تا خبرنامه ها به صورتی کاملا شخصی شده برایتان ارسال شود. چنانچه ارتباط خود را با ما از طریق فرم‌ها حفظ کنید همواره عضو خبرنامه‌هایم خواهید بود. به مرور زمان مطالب جديد ارسال شده به خبرنامه ها نيز به اين آرشيو اضافه می‌شود. با کليک روی تصوير مقابل به آرشيو مقالات و مطالبی که به زبان انگليسی نوشته ام دسترسی خواهيد داشت - تابان خواجه نصیری

بار ديگر موضوع مهم كپي‌رايت
تابان خواجه نصيري

کپی‌رایت يك اصل مي گويد، در حيطة قوانين مربوط به كپي رايت، به قول معروف، حقايق كپي رايت بردار نيست، اما مقالات يا نوشته هايي كه در آنها از «حقايق» گفته شده است يا مي شود كپي رايت دارند.


به نظر كمي گيج و عصباني بود. چشم هايش بي قرار، اين طرف و آن طرف را، بي آنكه قصد و منظور خاصي داشته باشد، بر انداز مي كرد. آمد و نشست پشت ميزش، از روي ميز قلمي برداشت و با آن روي كاغذ سفيدي شروع كرد به نوشتن، باز سرش را بالا گرفت و از ته دل آهي كشيد، ميخواست به جاي اينكه چيزي بنويسد، چيزي بگويد، به نظرم مي خواست فرياد بكشد اما انگار ناگهان چيزي جلوي او را مي گرفت، نمي گذاشت فرياد كند، حرفش را بزند، اجازه نمي داد بنويسد. گيج و بي قرار بود و سر در گم. نگران بود و گاه چهره اش در هم فرو مي رفت، به فكر فرو مي رفت. روي ميزش پر بود از كتاب و مجله و كاغذهاي دست نوشته و تايپ شده، در اين ميان، گاهي يكي از آنها را بر مي داشت و زير لب چيزي مي گفت، صدايش را نمي شد شنيد، اما به نظر مي آمد كه آرام پيش خودش، جوري كه كسي متوجه نشود، غر غر مي كند. نتوانست خودش و صدايش را كنترل كند، بالاخره، صدايش را شنيديم: «عجب دنيايي شده است! قبلاً فكر مي كردم فقط به خارجي هاست كه رحم نمي كنيم، توي اين مملكت ما به خودمان هم رحم نميكنيم! توي همين شهر، توي همين اداره، ميان اين همه دوست و آشنا و همزبان، ما به خودمان هم رحم نمي كنيم!» - از جايش بلند شد، به كنار پنجره رفت و به دور دست ها خيره شد، در جستجوي چه چيزي يا چه كسي، آن زمان، متوجه نشدم. سكوت اتاق را فرا گرفت. از بيرون صداي رفت و آمد ديگر كاركنان، پچ پچ ها و حرف زدن ها و جا به جا شدن كشوهاي ميزها، كاغذها و پوشه ها مي آمد. - يكي از همكاران در راهرو فرياد زد: « من دارم مي روم تعاوني كسي نمي آيد؟!» - من داشتم چه مي كردم؟ آهان ... داشتم مطلبي مي نوشتم كه ناگهان اينطور ناراحت و مشوش، بي قرار و عصباني وارد اتاق شد. مثل هميشه - البته اين اواخر - صفحه كليد كامپيوترم را عقب زدم، قديمتر ها با قلم و كاغذ بيشتر سر و كار داشتم، قلم را كنار مي گذاشتم - اما الان چيزي حدود ده ، يازده سال است كه مطلبي اگر مي نويسم، همان زمان بروي صفحه نمايش كامپيوتر مي نويسم، به نظرم استفاده از خودكار و قلم براي زماني است كه بخواهم يادداشتهاي كوچكي براي خودم يا ديگران بنويسم. تكه كاغذ كوچكي از كنار دستم برداشتم و روي آن يادداشت كوتاهي براي خودم نوشتم : «تا آنجا كه يادم مي آيد، در ماه فوريه سال 2000 بود كه در مقاله اي به اين موضوع اشاره كرده ام و درباره آن چيزهايي نوشته ام- اين مقاله بايد در يكي از خبرنامه هاي سايت خودم بر روي اينترنت موجود باشد، يادم باشد كه درباره آن نيز بنويسم!» - يادداشت را به جلوي چشمم روي لبة مانيتور چسباندم و سرم را به طرف پنجره چرخاندم. هنوز همان جا ايستاده بود و كماكان زير لب با خودش حرف مي زد. از ميان سر و صداهاي اطراف نمي توانستم بفهمم چه مي گويد. پرسيدم:


- باز چي شده ؟ چرا اينقدر ناراحتي؟
- هيچي بابا ول كن! حوصله ندارم!
با تاكيد بيشتر باز پرسيدم :
- چي شده ؟ چرا اينقدر ناراحتي؟
- مي خواستي چي بشه؟ باز هم ايده هايم لو رفت، باز هم ديدم مطلبي را كه تهيه كرده بودم با يك عنوان ديگه، با اسم شخص ديگري چاپ كرده اند. كمي تغييرش داده اند و چاپش كرده اند. خودت مي داني كه بار اول نيست، اين چندمين باري است كه اين اتفاق در همين اداره خودمان مي افتد. ما اينجا، به خودمان هم رحم نمي كنيم! عجب دنيايي شده! عجب آدمهايي شده ايم ما! به خدا ديگر نه حرف مي زنم، نه مينويسم! حتي يك يادداشت كوچك هم براي خودم نمي نويسم، با تو هم ديگر حرف نمي زنم! به همه شك دارم! خودمانيم به تو هم كه اين همه ساله، اينجا هم اتاقي من هستي شك دارم. نمي دانم كار كيست؟ اما اگر بفهمم، دمار از روزگارش در مي آورم. اين بار رفتم و كمي بيشتر تحقيق كردم، مسئول خبرنامه داخلي اداره گفت ما اين مقاله را از طريق پست دريافت كرده ايم، خوب به نظرمان خيلي جالب آمد و توي اين شماره چاپش كرديم. مقاله اصلي را به ايشان نشان دادم و توضيح دادم كه اين مطلب را من تهيه كرده ام و آنچه شما چاپ كرده ايد اعمال كمي تغييرات جزئي و درج يك عنوان جديد و ارائه آن به نام يك نويسنده - شايد ساختگي - است ! از ايشان پرسيدم «آيا اين درست است؟ آخر اين چندمين باري است كه چنين چيزي در اين اداره اتفاق مي افتد و يك نفر بايستي يك كاري بكند!»

حقيقتش را بخواهيد، كمي جا خورده بودم. مي شنيدم و باور نمي كردم. اول از همه كمي از اينكه به من، كه سالها هم اتاقي و همكارش بودم شك كرده بود كمي ناراحت شدم، اما به روي خودم نياوردم و در لحظه توانستم احساسش را درك كنم، پيش خودم گفتم: « منظوري نداشت! دلش پر است ديگر! عيبي ندارد ... حالا يك كاري اش مي كنيم و بعداً در اين باره با او صحبت خواهم كرد.» بعد رو به او كردم و گفتم:

- البته، من احساس تو را كاملاً درك مي كنم. اما مي داني، تو سالهاست كه داري توي همين اداره و شركت هاي خصوصي كه بعدازظهر ها برايشان كار مي كني، از توي اين كتاب و آن كتاب ايراني يا خارجي، اين مجله و آن مجله - بيشتر خارجي - مطلب بيرون مي آوري، ترجمه و تاليف مي كني و اين طرف و آن طرف، به اسم خودت، يا به اسم خانم و بچه هايت چاپ مي كني. اگر انصاف داشته باشي، بايد قبول كني كه خودت هم سالهاست كه داري همين كار را مي كني! تفاوت ماجرا در اين است كه اين بار خودت قرباني همان شيوه عمل شده اي و تاب نمي آوري! خدا را شكر كن كه آن نويسندگان و محققان خارجي، اكثريت، فارسي نمي دانند و در كشور ما هم هنوز «كپي رايت بينالمللي» آنچناني نداريم وگرنه خيلي ها پشت در همين اتاق خودمان ايستاده بودند تا حق و حقوقشان را از ما بگيرند.

از كنار پنجره تكان نخورد، حتي رويش را بر نگرداند كه چهره به چهره شويم. مطمئنم كه بيشتر دلخور شده بود. مي دانستم اما چون داشتم روي همين موضوع، يعني كپي رايت بين المللي، كار مي كردم و مطلب مي نوشتم، احساس كردم بد نيست كمي درباره اين موضوع با هم گپ بزنيم، نمي دانم، شايد وقت و زمان و حتي جاي چندان مناسبي نبود، اما به هر حال چيزي كه فكر مي كردم را بلند بلند گفتم. از هر چه بگذريم، سالها با هم دوست بوديم و رفيق، همكار و هم اتاق! مي دانم اگر بخواهم كپي رايت بينالمللي را رعايت كنم، حتي اگر بخواهم كوچكترين حرف و حديث و جمله اي را كه از لحاظ معنوي به شخص ديگري تعلق دارد در جايي نقل قول كنم و بنويسم، اول از همه وجدان و بعد هم به هر حال در مكاني از اين دنياي خاكي حتماً يك قانون بين المللي ايجاب مي كند كه نام گوينده يا نويسنده آن جمله يا عبارت را بلافاصله قيد كنم. پس همين جا اجازه دهيد بگويم رالف والدو امرسون گفته است: « دوست شخصي است كه با او مي توانم بي ريا و صميمي باشم. پيش او مي توانم بلند بلند فكر كنم» .

در همان مقاله، دقيقاً در نوزدهم فوريه سال 2000، در خبرنامه اي كه شخصاً به زبان انگليسي بر روي اينترنت و به صورت الكترونيكي منتشر مي كنم درباره كپي رايت مطالبي نوشته بودم، آن مقاله را چنين آغاز كرده بودم كه «حقوقدان يا وكيل نيسم، اما مي خواهم بحث تازه اي را در اينجا مطرح كنم!» - موضوع كپي رايت بحث تازه اي نيست، در واقع ما سالهاست كه درگير آن هستيم و البته هنوز سالهاست كه برايمان صحبت درباره آن برايمان تازگي دارد. آن زمان، در آن مقاله، انتظار داشتم كه خوانندگانم - كه بيشتر از گروه استادان دانشگاه، محققين، صنعتگران، تجار، هنرمندان، روزنامه نگاران و نويسندگان و دانشپژوهان داخل و خارج از كشور بودند - بيايند و نظراتشان را در اينباره بنويسند اما دريغ از حتي يك نظر، حتي يك نظر شخصي و غير رسمي! موضوع كپي رايت يا به عبارت ديگر «حمايت از حقوق طبع و نشر» يا «حق مالكيت فكر» يا «حق مالكيت معنوي» يا «حمايت از پديدآورندگان آثار تاليف و ترجمه شده و به شكلي هنري تهيه و تنظيم و ارائه شده» موضوع و امري كاملاً بين المللي - يعني صراحتاً حقي است كه بايد در سرتاسر مد نظر قرار گرفته و رعايت شود. گفته مي شود كه در ايران، قانون مشخصي براي كپي رايت نداريم، در واقع آنچه تاكنون داشته ايم، بي اطلاعي و ياكم اطلاعي در اينباره بوده است، اما در عين حال بسيار داشته ايم مواردي را كه وجدان ايرانيان بيدار مانع از پايمال شدن حقوق بزرگان علم و ادب و هنر شود، چه اينكه اگر اينطور نبود بايستي داستانهاي نويسندگان مهم و برتر دنيا را و يا تابلوهاي نقاشي و سمفوني هاي بزرگ جهان هنر را به اسامي و عناويني ديگر، جعلي، مستعار يا حتي نام هايي حقيقي مي شناختيم كه چنين نشده است يا اگر شده است ديري نپاييده و به نحوي آن توطئه ها و سرقت ها خنثي شده است كه از اين بابت خدا را صد هزار مرتبه شكر!

حقيقتاً شايد تكرار و حتي اشاره به صحبت ها، گفتگوها، ميزگردها، مقالات و مطالب مندرج در نشريات و مطبوعات كشور در خصوص كپي رايت نباشد. آنچه مسلم است اين است كه ما در داخل كشور قواعد و قوانيني در خصوص حمايت از مخترعان، علائم و اختراعات آنها (1310) و همچنين حمايت از مؤلفان، مصنفان و هنرمندان (1347)، مترجمان و ناشرين كتاب (1352) و پديدآورندگان نرم افزارهاي رايانه (1379) داريم، اگرچه درباره حق اختراع، عضو كنوانسيون پاريس هستيم (1883) اما ظاهراً بعد از آن زير بار هيچ تعهد بين المللي ديگري نرفته ايم و همواره گفته ايم كه ما هنوز آمادگي پيوستن به سازمان تجارت جهاني و پذيرش كنوانسيون برن (1886) و پذيرش معاهده كپي رايت (1996) در سطح جهاني را نداريم و بايستي در خصوص پذيرش و يا عدم پذيرش آنها بيشتر فكر كنيم و بيانديشيم.حقيقت اين است كه در اين مورد داريم وقت تلف مي كنيم، وقت مي كشيم و تصميم گيري مان را دائماً به وقت ديگري موكول مي كنيم. نمي گويم بياييم يك شبه تصميم قطعي خودمان را بگيريم و يا اينكه از چاله در نيامده خودمان را به درون گودالي بياندازيم كه شناخت كافي از آن نداريم اما در وضعيت كنوني حقيقت اين است كه نه تكليف مان با خودمان روشن است و نه با ديگران و اين حالت بلاتكليفي شايد به مراتب بدتر از نتايجي باشد كه تاكنون به لحاظ عدم پذيرش يا ناديده گرفتن قوانين بين المللي بدست آورده ايم- و اينكه آيا واقعاً به نتايجي هم رسيده ايم، جز اينكه اعتبار ملي مان را در صحنه هاي بين المللي خدشه دار كنيم؟ و آنچه براي نسل هاي آينده مان باقي ميگذاريم چيست؟ عزت ؟ آبرو؟ اعتبار؟ يا اينكه باري از تعهدات انجام نشده، تخلفات بين المللي و سهلانگاريها و... ؟

يك اصل مي گويد، در حيطة قوانين مربوط به كپي رايت، به قول معروف، حقايق كپي رايت بردار نيست، اما مقالات يا نوشته هايي كه در آنها از «حقايق» گفته شده است يا مي شود كپي رايت دارند. وقتي مقاله اي مي نويسيد يعني مطلبي تهيه كرده ايد كه كپي رايت دارد، در واقع به عنوان نويسنده آن مقاله نيازي به ثبت واقعي يا رسمي آن نيست، اما شما صاحب حق نشر آن مطلب هستيد. در امريكا، مقالات يا مطالبي كه پيش از سال 1965 چاپ و منتشر شده است مشمول قانون كپي رايت نمي شود، يعني مي توانيم آن مطالب را حتي در خود امريكا منتشر كنيم اما در اين كشور- ايالات متحده - كپي رايت موضوعي است كه همواره وجود دارد يعني همسر و فرزندان پديدآورنده مي توانند آن را به ارث ببرند. در نيوزلند و انگلستان قواعد و قوانين عمومي كپي رايت مورد توجه قرار مي گيرد و اعمال مي شود.طبق اين قانون، شما مي توانيد تقريباً 300 كلمه از يك كتاب را بگيريد و ارائه كنيد، مي توانيد 150 كلمه از يك مقاله منتشر شده در يك مجله را بگيريد و نقل قول كنيد، 50 كلمه از يك روزنامه و مقاله منتشر شده در يك روزنامه را - نكته مهم : بدون آن كه لازم باشد رسماً اجازه بگيريد يا پولي پرداخت كنيد - در جاي ديگري استفاده كنيد، اما بيشتر از اين مقدار، بايستي رسماً از مؤلف و يا ناشر اجازه بگيريد و به ايشان مبلغ معيني را پرداخت نماييد. آنچه مهم است اين اسنت كه هنگام نگارش يا تهيه يك مقاله مي توانيد به صورت منصفانه مطلب قرض بگيريد اما بهتر است - يعني بايد بگويم حتماً و بايد - منابع و مآخذ آن مطلب قرض گرفته شده را با ذكر نام مورد تاييد قرار دهيد. در كپي رايت بين المللي، دايره اثرگذاري حقوق و اثرات حمايتي اين قانون، 50 سال پس از مرگ پديدآورنده دوام خواهد داشت. يك حقيقت ديگر در مورد كپي رايت اين است كه كل موضوع جداً پيچيده است و هيچگاه و البته در هيچ جاي دنيا، به روشني و با صراحت مورد بحث و بررسي قرار نگرفته است. حقيقتاً آگاهان در اين زمينه آنقدرها هم چيز تازه اي براي گفتن نداشته و ندارند. اما با توجه به شكل گيري يك دنياي مجازي گسترده - كه اخيراً در يكي از مقالات خودم از آن به نام گرداب گسترده گيتي نام برده ام - اعم از شبكه جهاني اينترنت، ارتباطات سريع و گسترده الكترونيكي، ديجيتالي و ماهواره اي و تلفن هاي سلولي و فن آوري هاي بي سيم، موضوع رعايت قوانين كپي رايت بين المللي، وضع و موضوع را به مراتب سخت تر و پيچيده تر كرده است. با توجه به همين امر است كه قاطعانه مي توان گفت كه مقوله كپي رايت بر روي اينترنت و در وب گسترده جهاني مثل خود اينترنت هر روز در حال تغيير و تحول است. آنچه هم در دنياي واقعي و هم در دنياي مجازي مورد توجه قرار مي گيرد اين است كه افراد، سازمانها، شركتها و موسسات بايستي با وجدان شخصي، كاري و حرفه اي خود موضوع و مقوله كپي رايت را دنبال كنند. مطلب، مقاله يا اثر گرافيكي، تصوير، فيلم يا قطعه موسيقي كه از آن شما نيست را نبايد بدون اجازه صاحب اثر يا پرداخت حق تاليف يا نشر آن، كپي و مورد استفاده قرار دهيد. افراد نبايد كل يا حتي مقداري قابل توجه از مطلب يا مقاله اي كه كس ديگري آن را نوشته است بگيرند و با تغييراتي جزئي آن را به نام خودشان منتشر سازند، اين نكات بسيار حائز اهميت اند و رعايت آنها در سطح جهاني يك اصل كلي است. مطمئن باشيد زماني كه پاي دعاوي حقوقي به ميان آيد و كار به دادگاه و شكايت و ... برسد وكلا و حقوق دانان بين المللي در مورد كپي رايت مو را از ماست بيرون مي كشند و براي همين است بايستي در جايي كه در مورد مقوله يا موضوعي شك و ترديدي داريد حتماً با آگاهان در زمينه كپي رايت مشاوره كنيد. نقض كپي رايت يعني اينكه مي توانند از شما شكايت كنند.حال ما ميگوييم كه: «كو تا وقتي كه بخواهند به ما برسند، ما اين سر دنيا و آنها آن سر دنيا هستند!» در دنياي حضور و رقابت و تجارت الكترونيكي، در دنيايي كه فاصله ها بوسيله جت ها و بزرگراهها، تله كنفرانسها و مخابرات آني و سلولي و شاهراههاي اطلاعاتي، هر روز و هر لحظه كوتاه تر ميشود، كپي رايت، يعني هيچكس نمي تواند كار و اثر فكري، معنوي و خلاق شما را بدون اجازه شما و بدون پرداخت حق و حقوق شما مجدداً توليد كند، حتي يك نامه شخصي شما مشمول و مورد حمايت اين قانون است. ناشرين در خارج از كشور معمولاً بخش يا دپارتمانهايي دارند كه اساساً به امور كپي رايت مي پردازند و شما را به عنوان يك مراجعه كننده راهنمايي مي كنند. - كجاي ايران؟ و كدام ناشر ايراني چنين دپارتماني را به اين امر اختصاص داده است، كه اينگونه امور را دنبال كند و پاسخگو باشد؟ - دقيقاً همينطور است! بايد براي استفاده از يك تصوير گرافيكي، متن يا مطلب از يك كتاب، با ناشركتاب يا نويسنده و يا نماينده حقوقي او، روزنامه و مجله و ... تماس بگيريد، مكاتبه كنيد و رسماً اجازه بگيريد و اين موضوع، كار مي برد و شايد هزينه هاي بيشتري نيز داشته باشد، اما با انجام آن و رعايت آن، براي شما اعتباري را به ارمغان ميآورد كه باعث پيشرفت و يا بهبود وضعيت كار شما مي شود، كه البته اين امر زمان مي برد و بايد درباره آن هم جدي بود و هم پشتكار داشت. به نظر مي رسد كه ما ايراني ها با اين وقت تلف كردن ها، مي خواهيم هميشه خيلي ساده و خيلي سريع به نتيجه برسيم، براي همين گاهي اوقات ممكن است سودهاي كاذب آني و نزديك را به دوستي ها و آشنايي ها، همكاريها و منافع بيشتر آتي، يا همكاري ها و فرصتهاي بهتر در آينده اي نه چندان نزديك ترجيح دهيم! بايد قبول كنيم كه موضوع كپي رايت بسيار پيچيده است. درست است، ممكن است وقتي كپي رايت بين المللي را قبول كنيم - خيلي اگر ساده انديش باشم - پنجاه يا هفتاد سال ديگر از كشورهاي پيشرفته عقب بيافتيم. ممكن است همگي مجبور شويم، بيشتر- از يك ساعت!- در روز كار كنيم و آن هم براي حداقل يكي دو دهه، يا بيشتر، اما در آينده، امكان دارد بتوانيم اين كوتاهي و نقصان را جبران كنيم و به اعتبار و پيشرفتهايي نايل آييم كه امروز خواب آن را مي بينيم! به نظرم بايد يادمان باشد كه فن آوريهاي نوين همواره و بيشتر از اينكه به استفاده ما آمده باشد، اول و ابتدا، در خدمت صاحبان قدرت و صنايع غربي بوده است. يك مثال ساده، ويندوز XP است. اين سيستم عامل جديد مايكروسافت، روند تازه اي را براي مقابله با تكثيرهاي غير مجاز ويندوز ارائه داده است و آن هم ثبت نرم افزار از طريق شبكه جهاني اينترنت و اختصاص يك كد ويژه با توجه به مشخصات دروني سخت افزار استفاده كننده است، اين يعني، يك ويندوز براي فقط يك دستگاه، براي دستگاه ديگر بايستي پول پرداخت كنيد و ويندوز ديگري را ثبت كنيد. امكان دارد تا چند وقت ديگر كليه نرم افزارهايي كه امروز در بازار به صورت كپي موجود مي باشند، زماني تحت اين ويندوز جديد ارائه شوند يا شيوه ثبت و خريد آن فقط از طريق اينترنت و كدهاي منحصر به فردشان باشد. در صورتي كه چنين شود، بايد قبول كنيم كه بايد جدي تر كار كنيم و جدي تر بيانديشيم و جدي تر تصميم بگيريم.





در فكر حضوري موفق بر روي اينترنت هستيد اما هيچ از بازاريابي و ابزارهاي اينترنتي نمي دانيد، وبلاگ يا سايتي داريد كه مدتهاست فقط داريد براي آن هزينه مي‌كنيد خلاصه اينكه آن درآمدي كه انتظارش را داشته‌ايد را هنوز نتوانسته ‌ايد به دست آوريد. ما مي‌توانيم به شما كمك كنيم. براي شركت در سمينارهاي خصوصي / گروهي بازاريابي اينترنتي و دريافت خبرنامه‌هاي رايگان تابان خواجه نصيري همين امروز با شماره تلفن / فكس 44104518 در تهران و يا از طريق فرمهاي سايت تماس بگيريد.

 
 

© Copyright 1998 - 2019, Taban Khajeh Nassiri. All rights reserved.

اعلاميه کپي رايت ما