webfaqt.com
German | Persian | English
 
    Tehran - Iran صفحه اول   مقالات   وبلاگ    
 
تولید محتوا، نگارش و ترجمه
کلیه متون، نقد و بررسی

انگلیسی | فارسی | آلمانی

۰۹۱۰-۹۷۵۹۸۶۹




اجرا و آموزش خصوصی موسیقی

تدریس خصوصی موسیقی، نوازندگی گیتار پاپ و الکتریک

برای کسب اطلاعات بیشتر و هماهنگی برای ثبت نام و رزرو جلسات تماس بگیرید


۰۹۳۲-۹۲۸۵۳۵۲





درخواست مشاوره / مصاحبه / مقاله

شما بازدید کننده گرامی، چنانچه مایلید از مشاوره‌های تابان خواجه‌نصیری در زمینه‌های بازاریابی، بازاریابی اینترنتی و بازاریابی رسانه‌های اجتماعی استفاده کنید جهت تعیین وقت ملاقات برای مشاوره / مصاحبه / هماهنگی‌های بیشتر برای نگارش مقاله یا ترجمه متون تخصصی، شرکت در همایش یا طرح سوالات و نظرات خود می‌توانید فرم زیر را تکمیل و ارسال کنید. اطلاعات بیشتر بلافاصله برایتان ارسال می‌شود.  

نام و نام خانوادگی شما :        


پست الکترونیک شما:

مشاوره، مصاحبه یا مقاله در زمینه ی ...

كدي را كه در تصوير ملاحظه مي‌كنيد با دقت وارد نماييد
(دقت كنيد كه گزينه پذيرش كوكي در مرورگر شما از قبل فعال باشد)

Code Image - Please contact webmaster if you have problems seeing this image code Load New Code
Powered by Web Wiz CAPTCHA version 2.01
Copyright ©2005-2006 Web Wiz Guide



مجموعه مقالات




Click Here 
to Read 
Taban Khajeh Nassiri's 
Articles in English

آنچه در اينجا آرشیو شده گزيده ای است از مطالب و مقالاتی که طی بیست سال گذشته برای خبرنامه های سایت و یا نشریات مختلف نوشته ام. برخی از اين مطالب اگرچه قدیمی شده‌اند اما هنوز خواننده دارند و به همین خاطر آنها را از روی سایت برنداشتم. برای دريافت مطالب و مقالات جدید عضو خبرنامه هایم شوید. برای عضویت رایگان کافی ست، از طریق فرم های تماس با ما تماس بگیرید و موضوعات مورد علاقه خود را و کاری که به آن مشغول هستید را بنویسید. نام و نام خانوادگی خود را بنویسید تا خبرنامه ها به صورتی کاملا شخصی شده برایتان ارسال شود. چنانچه ارتباط خود را با ما از طریق فرم‌ها حفظ کنید همواره عضو خبرنامه‌هایم خواهید بود. به مرور زمان مطالب جديد ارسال شده به خبرنامه ها نيز به اين آرشيو اضافه می‌شود. با کليک روی تصوير مقابل به آرشيو مقالات و مطالبی که به زبان انگليسی نوشته ام دسترسی خواهيد داشت - تابان خواجه نصیری

كپي رايت را محترم شماريم
تابان خواجه نصيري

ٍمقاله قدیمی چرا ما ايرانيها حق و حقوق خودمان و ديگران را رعايت نمي‌كنيم؟ اين چه فرهنگ بدي است كه دارد تيشه به ريشه‌هاي فرهنگي ما مي‌زند. اگر شعر سعدي و حافظ و مولانا و فردوسي اين همه سال به نام خودشان ماندگار شده است نشان از آن دارد كه پيشينيان ما تا چه حد خوب و كارا به اين حق و حقوق معنوي آثار وفادار بوده‌اند، پس چرا ما در دوره و زمان كنوني حق و حقوق يكديگر را پامال مي‌كنيم؟ تا به كي و تا كجا مي‌خواهيم پيش برويم و در آينده چطور پاسخگوي آيندگان باشيم؟


متاسفانه و بار ديگر برخي از و بلا گهاي ايراني ذهن مرورگر مرا به خود معطوف ساختند. طي يكي دو ماه گذشته، از طريق بسياري از دوستانم در خبرنامه‌هايي كه ارسال مي‌كنم، مطلع شدم كه برخي از و بلا گنويسان آماتور يا حرفه‌اي! ايراني، مطالب و مقالات مرا به نامهاي مستعار و دروغين و يا شايد حتي نام خودشان و البته گاه لابلاي نوشته‌هاي خودشان قرار داده‌اند و البته بدون اينكه نامي از نويسنده اصلي (نويسنده اين مقاله) و يا وب سايت ما برده باشند، عده‌اي هم آمده‌اند و احتمالاً با قصد و غرض و بلا گي خالي از مطلب - در يكي ديگر از بلاگهاي فارسي - راه انداخته‌اند كه در آن در كنار تصاوير آنچناني و دختران رقاص لس آنجلسي، لينكهايي به سايت webfaqt و مقالات من زده‌اند. آيا جز ارسال يك اعتراض به صاحب و بلا گ، كار ديگري هم مي‌توان كرد؟ طي چند سال گذشته، بارها و بارها، برخي وب سايتهايي ايراني كه يك شبه روي اينترنت برده شده‌اند، بانكهاي مقالات خودشان را با مقالاتي از من و يا ساير نويسندگان و محققين بدون در نظر گرفتن حق و حقوق مادي و معنوي ما به عنوان محقق، نويسنده يا مترجم پر كرده‌اند. جز نوشتن اعتراض آيا كار ديگري هم مي‌توان كرد كه بسرعت جلوي اين نقض آشكار كپي رايت در فضاي سايبر را بگيريم؟

بيش از هفده سال پيش، آهنگها و ترانه هايي را با اشعار خودم ساختم، آن زمان مسئولين وزارت ارشاد به اشعار و ترانه‌هاي پاپ، به چشم يك جرم و جنايت آشكار نگاه مي‌كردند و كسي نمي‌توانست براحتي سازي ياد بگيرد و سازي به دست بگيرد و نغمه‌اي بنوازد و بخواند. آن زمان، براي دل خودم، ترانه‌هايي را ساختم و خواندم كه چون از دل بر‌مي‌آمد، به دل هم مي‌نشست. تعريف از خود نباشد، ترانه‌هايم، آنقدر طرفدار پيدا كرد، كه دوستي! آمد و با خواهش و تمنا از من خواست در آن اوج روزهاي بمبارانهاي تهران، اين ترانه ها را براي اينكه به نوعي ماندگار شوند، به صورت آماتوري ضبط كنم و نسخه‌اي را به او بدهم. شايد از روي جواني و فكر اينكه شايد بمب و موشك بعدي بر سر ما فرود آيد، اين كار را كردم. آن دوست! كاست مرا براي دوستانش ضبط و تكثير كرد و آوازه آن نوار و آهنگها، به سرعت دست به دست و سينه به سينه گشت و گشت به طوري كه عده‌اي فقط شنيده بودند كه «تابان» اينها را خوانده است و بسياري فكر مي‌كردند كه اين نوار هم از لس آنجلس آمده است. چند سال پيش، در آغاز به رسميت شناختن دوباره‌ي موسيقي پاپ، شعر‌ها و آهنگ هايم را در مجموعه‌اي به وزارت ارشاد تسليم كردم تا براي آنها مجوزي بگيرم، به شعرهايم مجوز ندادند و روي آنها خط قرمز كشيدند و ... كه بماند، چند وقت بعد، شنيدم كه آقايي به نام «...» چند تا از بهترين ترانه هايم را در فرهنگسراها مي‌خواند و اجرا مي‌كند و حتي براي آنها مجوز كنسرت هم گرفته است و دارد اينطرف و آنطرف اجرا مي‌كند، اعتراض كردم و شماره تلفني از او گير آوردم و از او پرسيدم كه اين شعرها و ترانه ها را چه كسي ساخته است؟ اسامي چند تن از دوستانش را به من گفت و خلاصه بعد از ۲ ساعت صحبت و جر و بحث تلفني - با توجه به شواهدي كه ارائه كردم - قانع شد كه اين ترانه‌ها را من ساخته‌ام. گفت كه قرار است كه همان شب اينها را در شبكه جام جم (ايران) ضبط كند و از ماهواره پخش شود، كه مانع از آن شدم. چند روز بعد، به وزارت ارشاد مراجعه كردم و مطلب را با آنها در ميان گذاشتم با سند و مدرك كه آخر چرا اين كار را مي‌كنيد كه داستانش مفصل است، بعدها شنيدم كه آقاياني دارند در كيش و هتل هاي شمال همين ترانه ها را مي‌خوانند با اشعاري كه كمي تغييرش داده‌اند و آهنگ هايي كه كمي آرامتر يا تندترش كرده‌اند و ملودي‌هايي كه تغيير داده‌اند. مانده بودم كه چه بايد بكنم! دستم به كجا بند است و صدايم به كجا مي‌رسد. يكي دو سال پيش، شنيدم كه آقاي به نام «...» در آلبوم خودش به نام «...» ترانه «شعر كوچه» مرا كه تضميني بود از شعر كوچه شادروان فريدون مشيري به نام «توي مهتاب» و تحت عنوان «بازخواني» قرار داده است. كلي حال و هوايي ترانه را تغيير داده است و در اشعار آن هم دست برده است كه بگذريم. جز اعتراض چه مي توانستم انجام دهم. تلفن را برداشتم زنگ زدم به شماره اي كه از او پيدا كرده بودم. گفتم آقا اين ترانه كه مي‌خواني مال كيست؟ شعر و آهنگش را چه كسي ساخته؟ گفت: از ترانه هاي قديمي است مال همان زمان خوانندگاني مثل ويگين و آرتوش! - مثل اين بود كه آب يخ را ريخته باشند روي سرم! گفتم اينجوري ها كه فكر مي كنيد نيست و خلاصه بعد از ارائه شواهدي گفتم آقا حق نداري اينها را بخواني. وزارت ارشاد روي اين آهنگها به من مجوز نداده است چطور به تو اين اجازه داده شده است؟ گفت آقا كجاي كاري كه ارشاد هفده هجده مجوز براي اجرا و ضبط اين ترانه به چندين نفر داده است! راست يا دروغش گردن گوينده اين سخن! نامه‌اي سرگشاده تهيه كردم و آن را براي واحد شعر و موسيقي وزارت ارشاد فرستادم و چند روزنامه و خبرگزاري كه اين ترانه‌ها و اين اشعار را من ساخته‌ام. جلسه‌اي با مدير مركز شعر و موسيقي ارشاد داشتم و وقتي ترانه اصلي و آن چيزي كه «...» خوانده بود را برايش گذاشتم، ايشان هم ترانه اصلي مرا تاييد كردند و گفتند كه كاملاً معلوم است كه از روي كار تو اين را بازسازي كرده‌اند. - ما اينجا، چه مي‌كنيم؟ در طي اين سالها، ۱۷ سال، آن شعر و ترانه‌ها را با گيتارم براي خودم و دوستان قديمي‌ام كه از زمان پيدايش و سرودنشان با من بوده‌اند مي‌خوانم و آنها و از جمله همسرم كه رابطه دوستي‌مان به همان سالها باز مي‌گردد تنها كساني هستند كه قاطعانه اين ترانه‌ها را از آن من مي دانند و مجوز اجراي خصوصي اش را به من مي‌دهند.

اكنون مي‌بينم، مقالاتم را در و بلا گها، به نام اين و آني كه معلوم نيست كيستند يا به نام خودشان و يا ابتدا بي نام و نشان قرار مي‌دهند و از آن به نفع خود استفاده مي‌كنند بي آنكه حقوق پديد آورنده اصلي آن را رعايت كرده باشند. پيش خودم مي‌گويم، اين چه سرنوشتي است كه برايم رقم مي‌خورد؟ چه بايد بكنم؟ كجا از اين حق دفاع كنم؟ پيش چه كسي شكايت كنم؟ از چه كسي انتقاد كنم؟ من كه قاضي نيستم! ... در واقع عاشقم و اين عشق، عشق به همان مردمي است كه برايشان مي‌نويسم و مي‌سازم و مي‌خوانم. اما بعضي‌ها، بعضي از همين مردم خودمان، عشق مرا نمي‌بينند، نمي‌خواهند كه ببينند. روي اين اسم را خط مي‌زنند و مي‌نويسند «بازخواني!» اين شيوه‌ي جديدي است، مي‌نويسند «فرخ فرخي» - معلوم نيست كه اين آقا از كجا پيدايش شده است! كه در ادامه در مورد اين آقا هم خواهم نوشت. مثلاً اسم سايت مرا مي نويسند webfact مي‌نويسند شبكه faqt - اشاره است به مجله سيليكون بعد از مصاحبه اي كه با من داشت - در صورتي كه مي‌دانند و قطعاً مي‌دانند كه نام واقعي آن چيست! - وقتي اعتراض مي‌كنم، آقاي ... مي‌گويد ما نمي‌خواهيم شما را تبليغ كنيم! مي‌گويم آقا شما به عنوان روزنامه‌نگار، وظيفه‌ي اطلاع‌رساني داريد و مي‌گويد اين برچسبي است كه شما مردم بي جهت به ما مي‌زنيد، ما داريم بيزنس مي‌كنيم!

به هر حال، اينها، درد دل بود با شما، نمي‌دانم، به هر حال، موضوع كپي رايت خيلي مهم است و تقريباً شايد همه ما (بسياري از نويسندگان و مترجمين، طراحان و گرافيست‌ها و عكاسان و ...) به نوعي متضرر شده‌ايم، من اگر كاري مي‌توانستم بكنم، اين بوده است كه از اهميت آن بنويسم و بخواهم از دوستانم كه به ديگران بگويند. درباره اين موضوع بسيار نوشته‌ام، از زماني كه در صدا و سيما بودم و از همان زمان هم، حتي مقاله‌اي كه براي كپي رايت در آنجا تحقيق و ترجمه كردم بودم، ديدم چند وقت بعد با نام فرد ديگري كه در واحد ديگري كار مي‌كرد براي «سروش» فرستاده شده است و براي مديران ديگر سازمان. آن زمان هم صدايم و در واقع دادم درآمد. اما چه شد؟ به جايي نرسيد آن صدا و داد، ۲ سال بيشتر آنجا دوام نياوردم و فكر كردم كه بايد در اين باره فرهنگ سازي كرد. مقاله نوشتم و مقاله ترجمه كردم و اين طرف و آن طرف در موردش صحبت كردم و سعي كردم در حد و توانم پشت اين قضيه بايستم.

زمان مي‌گذرد و صداي ما فقط در گوش خودمان مي‌پيچد كه: «صبر كن! صبر كن! همه چيز درست مي‌شود! صبر كن!»

تعدادي از دوستان عزيزم، ضمن ابراز همدردي با من، و آنچه كه برايم در اين سالها و در خصوص عدم رعايت كپي رايت در داخل يا خارج از فضاي سايبر پيش آمده است از من اين سوال را مي‌پرسند كه حال بايد چه كرد؟ چگونه مي‌توانيم از حق و حقوق خودمان در اين شرايط دفاع كنيم؟ با توجه به اهميت موضوع كپي‌رايت و اينكه بسياري از دوستاني كه اين خبرنامه‌ها را دريافت مي‌كنند و خود دستي بر قلم دارند و يا در كار خلق آثاري علمي، فرهنگي و هنري هستند، لازم ديدم تا مطالبي را به اين ترتيب براي راهنمايي بنويسم.

پيش از هر چيز، از شما دعوت مي‌كنم تا مقالاتي را كه پيش از اين با عناوين مرتبط با كپي رايت نوشته‌ و روي سايت قرار داده‌ام مطالعه كنيد. مطالعه‌ي اين مقالات مي‌تواند مفيد باشد چرا كه هريك حاصل بيشتر از چهار پنج سال تحقيق و مطالعه است - حدوداً از سال ۱۳۶۵ به اين طرف .

اين را همه‌ي ما بخوبي مي‌دانيم كه حق گرفتني است، مثل مشاوره كه خواستني است. حق آدم را براحتي به آدم نمي‌دهند و اين ما هستيم كه بايد دنبال گرفتن حق و حقوقمان باشيم، بنابر اين در اين راه بايد اقداماتي لازم و پيشگيرانه با توجه به قوانين و قواعد موجود در كشور و حتي در دنيا انجام دهيم. اگر اثري را خلق مي‌كنيم بايد از همان زمان خلق اثر به فكر حمايت و حفظ اثر باشيم. فرقي نمي كند كه اين اثر چه اثري است. يك تابلوي نقاشي، يك داستان، يك مقاله، يك تحقيق، يك برنامه‌ي نرم‌افزاري، يك طراحي سايت وب، يك نام و يا يك آدرس اينترنتي و ... براي حفظ حقوق نشر، يك سري قواعد و قوانين بين المللي وجود دارد، ما قوانيني هم در اين زمينه از سالها پيش داريم، اما آنچه لازم است كه در زمان خلق اثر به آن بيانديشيم، فراهم آوردن اسناد و مداركي محكمه پسند براي حفظ و حمايت از حق و حقوق ماست.

در اينجا مي خواهم يك راه ساده را به شما معرفي كنم. فرض كنيم كه شما مطلب يا مقاله‌اي، كتاب يا تحقيقي را نوشته‌ايد و مي‌خواهيد آن را با اسناد و مداركي محكمه پسند مورد حمايت قرار دهيد. صرف نظر از دست نويس‌ها و شيوه ها و روشهاي تحقيق كه هريك در زمان خود مي توانند شما را حمايت كنند، كار ساده ديگري كه مي توانيد انجام دهيد، تهيه يك نسخه اصل از اثر و ثبت زمان شروع و خاتمه كار (به امضاي پديدآورنده، ممهور به مهر شركت يا مهر شخصي تان) همراه با امضاء يكي دو نفر از دوستان يا همكارانتان به عنوان شاهد است. وقتي اين مجموعه را تهيه كرديد مي‌توانيد آن را به نام و آدرس خودتان (منزل و يا شركتتان) پست (سفارشي) كنيد. زماني كه بسته پستي به دستتان رسيد آن را در مكان امني مثلاً گاو صندوق نگاه داريد. اثر به نام شماست و در بسته‌بندي پست تاريخ و شماره شده است. اين بسته هيچگاه باز نمي‌شود مگر زماني كه لازم بدانيد آن را براي حمايت از اثري كه خلق كرده‌ايد در محضر دادگاه و حضور قاضي باز كنيد. چاپ و نشر آثار مكتوب مثل كتاب و ... و ثبت آنان در كتابخانه ملي يا وزارت فرهنگ و ارشاد مي‌تواند به شما به عنوان صاحب اثر كمك كند تا از اثري كه پديد آورده‌ايد حمايت كنيد. كوچكترين اقدام در جهت نقض حقوق حقه‌ي خود را بلافاصله به فرد (گروه، شركت يا سازمان)ي كه متخلف است گوشزد كنيد و چنانچه آثاري كه خلق كرده‌ايد از ارزش بالايي برخوردار است از گرفتن مشاوره هاي حقوقي و هر اقدامي كه لازم است غفلت نكنيد.

متاسفانه به علت وجود قوانين قديمي و يا عدم وجود قوانين صريح و كارا و مجازات هاي به موقع، سهل‌انگاري در حفظ و نگهداري از آثار بويژه در برخي از سازمانهاي مسئول دولتي به هنگام مميزي‌ها موجب شده است تا حقوق صاحبان اثر، پديدآورندگان برنامه‌هاي نرم افزاري و طراحان و مولفين و مترجمين و محققين بسياري پايمال شود.

شخصاً تجربه اين را هم دارم: كتابي كه براي مميزي به وزارت ارشاد رفته بود و بيش از يك سال مجوزش طول كشيد تا صادر شود و زماني كه كتاب براي چاپ آماده مي‌شد، چندين عنوان كتاب (با همان مضمون و محتوا) توسط ناشرين ديگر آماده توزيع بود. عده‌اي اين وسط منتظرند كه ايده را به چنگ آورند چرا كه عواملي براي انجام آن را قبلاً فراهم آورده‌اند. اينطوري رقيب براي مدتي ما را سنگ قلاب مي‌كند گاه آنجا كه عرب ني مي‌اندازد.

حقوق مولف، مترجم يا پديدآورندگان آثار هنري و يا نرم افزاري از متني كه نوشته مي‌شود يا تصويري كه خلق مي‌شود متعلق به پديدآورنده است مگر اينكه پديدآورنده حقوق مادي و معنوي اثر را طي قراردادي و رضايت طرفين، به فرد يا شركت يا سازمان ديگري داده باشد. سايت‌هاي وب رسمي، به نوعي مي‌توانند حامي حقوق ما باشند چرا كه اولاً در جايي (معتبر) به ثبت رسيده‌اند و از طرف ديگر مي‌توانند به عنوان ارگاني حامي منافع مادي و معنوي ما باشند.

اما جريان برخي مقالات من در برخي سايتها و و بلا گ‌ها:
و بلا گ powerowners.persianblog.com از قرار معلوم متعلق به آقايي به نام فرخ فرخي است كه مطالب و مقالاتي از من را بدون اجازه، بدون ذكر نام من و حتي بدون ذكر نام سايت webfaqt.com و حتي به نام خودش يا فرد ناشناس ديگري (به عنوان تحقيق از سروش)ارائه و منعكس ساخته است. بلافاصله بعد از مطلع شدن از اين امر، مراتب اعتراض خودم را به ايشان و مديريت Persianblog ارسال كردم. جالب است كه هيچ عكس العملي نه از خود ايشان گرفتم و نه از مسئولان پرشين‌بلاگ. چرا كسي پاسخگو نيست و چرا اين و بلا گ كماكان به كار خودش ادامه مي‌دهد سوالي است كه بالاخره كسي بايد جواب دهد. اين هم بازخواني است؟ من معتقدم كه اشكال كار از مديريت و سياستهاي اين و بلا گهاست و زماني كه مديريت پاسخگو نيست بايد دست به دامان «رهبري» و بلا گها شويم. هدايت، رهبري و كنترل كننده و بلا گها در كشور ما كيست؟ چرا ما ايرانيها حق و حقوق خودمان و ديگران را رعايت نمي‌كنيم؟ اين چه فرهنگ بدي است كه دارد تيشه به ريشه‌هاي فرهنگي ما مي‌زند. اگر شعر سعدي و حافظ و مولانا و فردوسي اين همه سال به نام خودشان ماندگار شده است نشان از آن دارد كه پيشينيان ما تا چه حد خوب و كارا به اين حق و حقوق معنوي آثار وفادار بوده‌اند، پس چرا ما در دوره و زمان كنوني حق و حقوق يكديگر را پامال مي‌كنيم؟ تا به كي و تا كجا مي‌خواهيم پيش برويم و در آينده چطور پاسخگوي آيندگان باشيم؟ آن هم با اين همه دانش و اطلاعات و فن‌آوري نويني كه در اختيار داريم و ما چطور نمي‌توانيم اين موضوع ساده را «مديريت» كنيم؟ - من معتقدم كه اين آموزش و فرهنگ‌سازي را بايد از همين امروز به مدارس ببريم و در سطح خانواده، والدين را موظف كنيم كه رعايت حق و حقوق مادي و معنوي آثار خلاق را به فرزندانشان آموزش دهند و اين آموزش بايد فراگير شود تا سطح دانشگاهها و ديگر موسسات و سازمانها و در سطح كل مملكت.

اين موضوع ديگر در سطح يك فاجعه ملي است و من نامي جز «دزدان مقالات» نمي‌توانم به اين افراد بدهم. سايت IranWebMarketing.com كه ظاهراً سايتي جديد است با وقاحت هرچه تمام تر مقالات برخي از نويسندگان محققين پ‍ژوهشگران را بدون ذكر منبع و لينك به سايت آنها، در سايت خود قرار داده است و تا آنجا كه متوجه شدم يكي از مقالات مرا نيز - (مقاله بازاريابي شبكه‌اي) با حذف Resource Box (متني كه در انتهاي هريك از مقالاتم آمده است و شماره تماس مرا در بر دارد) و منبع و لينك فعال به سايت webfaqt.com شامل مقالات منتخب اين افراد سودجو شده است. مراتب اعتراض خودم را به مديريت اين سايت اعلام كرده‌ام و اين موضوع را پيگيري خواهم كرد. براي يك سايت اينترنتي كه ادعاي كارشناسي در زمينه بازاريابي و تجارت الكترونيك دارد، هيچ چيزي بدتر از آبروريزي اينترنتي نيست. براي آنها كه دزدي مقاله از اين سوي و آن سوي اينترنت را پيشه خود كرده اند اين را بگويم كه با اين كارها كه نمي توانند اعتماد مخاطبين را به سايت و فعاليت خود جلب كنند چگونه مي‌خواهند مشاوره در زمينه بورس و تجارت الكترونيك بدهند.

از نظر من بيشتر و بلا گهاي ايراني عنان گسيخته شده‌اند در ناديده گرفتن كپي رايت. اشعار، نوشته‌ها، مقالات، تصاوير و عكسها و تحقيق‌هاي نويسندگان، شعرا و طراحان و عكاسان و محققيني كه بنابه دلايلي دستشان از فضاي سايبر كوتاه است، متون براحتي با انعكاس در و بلا گها، بي نام و نشان يا تحريف مي‌شوند و هيچ نظارت و كنترلي هم بر اين موضوع نيست. اعتراض‌ها در فضاي سايبر بدون پيگيري مسئولان به سادگي ناديده گرفته مي‌شود. چرا؟

در اين نوشته، خيلي دلم مي‌خواست نامها را بنويسم، نام افرادي را كه براحتي با زير پا گذاشتن وجدان خود و نيز حق و حقوق مادي و معنوي ديگران، به نام و ناني رسيده‌اند. آرزوي قلبي‌ام اين بود كه اين افراد را صراحتاً و تك به تك نام ببرم. افرادي كه وقت و زماني از من و خيلي هاي ديگر ربودند تا «كامياب» شوند و «جشن ...» راه بياندازند و به امثال خودشان در شب يلدا «جايزه» بدهند. افرادي كه به جاي كار فرهنگي و ژورناليستيك خود سرگرم بيزنس هستند، اما در عين حال، اين را هم به خوبي مي‌دانم كه با نام بردن اين افراد به حق و حقوق پايمال شده‌ام نمي‌رسم. مي‌دانم كه اين زخم، اين شيادي‌ها و كلاه‌برداريها در فرهنگ و اجتماع ما و بويژه زير چتر كارهاي فرهنگي و هنري، خيلي عميق تر و ريشه‌اي تر است و با نام بردن چند تا اسم كوچك و بي اهميت التيام نمي‌يابد. اميدوارم كه دور از حاشيه، جنجال و هياهو، مردم ما، يك به يك، اين فرهنگ و انديشه را كه بايد حق و حقوق ديگران را محترم بشماريم نهادينه كنند.




در فكر حضوري موفق بر روي اينترنت هستيد اما هيچ از بازاريابي و ابزارهاي اينترنتي نمي دانيد، وبلاگ يا سايتي داريد كه مدتهاست فقط داريد براي آن هزينه مي‌كنيد خلاصه اينكه آن درآمدي كه انتظارش را داشته‌ايد را هنوز نتوانسته ‌ايد به دست آوريد. ما مي‌توانيم به شما كمك كنيم. براي شركت در سمينارهاي خصوصي / گروهي بازاريابي اينترنتي و دريافت خبرنامه‌هاي رايگان تابان خواجه نصيري همين امروز با شماره تلفن / فكس 44104518 در تهران و يا از طريق فرمهاي سايت تماس بگيريد.

 
 

© Copyright 1998 - 2019, Taban Khajeh Nassiri. All rights reserved.

اعلاميه کپي رايت ما